سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بارالها ! من از تو خشنودی به قضایت، برکت مرگِ پس از زندگی، خوشی زندگی پس از مرگ، لذّت نگریستن به رخسارت، شوق دیدار و دیدنت بی تنگنایی زیانبار و یا فتنه ای گمراه کننده را خواستارم . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :0
بازدید دیروز :13
کل بازدید :17269
تعداد کل یاداشته ها : 5
103/2/7
2:38 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
یعقوب داداشپور قوشچی[290]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
سرچشمه ادب و عرفان : وب ویژه تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید کلبه درویشی داروخانه دکتر سلیمی نغمه ی عاشقی تنهایی......!!!!!! هستی تنهاااااا..... .: شهر عشق :. رویای شبانه تا شقایق هست زندگی اجبار است . پیامنمای جامع دوستدار علمدار عشق Manna ♥Deltangi محمد قدرتی MOHAMMAD GHODRATI غدیریه *عشق و جزا* ♫جیغ بنفش در ساعت 25♫ شورای دانش آموزی شهرستان هرکس منتظر است... همه چیز مخصوصا شعر نهِ/ دی/ هشتاد و هشت همه چی پیدا میشه؟ عکسهای سریال افسانه دونگ یی *دنـیــــای مـــــــن :) * بزرگترین گالری عکس افسانه دونگ یی کنیز مادر نوری چایی_بیجار xXx عکسدونی xXx نمی دونم بخدا موندم نــــــا کجــــــا آبـــــــاد دل مــــن ... عرفان وادب پـنـجـره ماه مهربان من رویای آشنا ⧝⧝𝓛𝓞𝓥𝓔⧝ آخرین اخبار شرکت های مربوط به موبایل انتظار نور تو هم یکبار بنویس تا ببینی نوشتن چه لذتی دارد... دوستت دارم احساس ابری تندیس اندوه بی هم نفس تَرَنّم عفاف پرسپولیس هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه صنایع رباتیک آراد ME&YOU بروبچ زابل به نام آنکه مسی را آفرید تا رونالدو بی سرور نماند... دخترتاریخ بغضتو بشکن.... ::عمار ولایت:: آرام.. بی صدا.. قلبم ارور میدهد.. نـــا کــــجا آبــــاد دل مــــن ... دنیای دیگه ایه، این دل نوجون ها
عناوین یادداشتهای وبلاگ
سیاستمدار!!! عناوین یادداشتها[1]

سخنان شیوانا.....هرگز باخودت قهر نکن...!

به شیوانا خبر دادند که یکی از شاگردان قدیمی‌اش در شهری دور از طریق معرفت دور شده و راه ولگردی
را پیشه کرده است.
شیوانا چندین هفته سفر کرد تا به شهر آن شاگرد قدیمی رسید. بدون اینکه استراحتی کند مستقیماً
سراغ او را گرفت و پس از ساعت‌ها جستجو او را در یک محل نامناسب یافت.
مقابش ایستاد‌؛ سری تکان داد و از او پرسید: تو اینجا چه میکنی دوست قدیمی؟!!
شاگرد لبخند تلخی زد و شانه‌هایش را بالا انداخت و گفت: من لیاقت درس‌های شما را نداشتم استاد!
حق من خیلی بدتر از اینهاست!
شما این همه راه آمده‌اید تا به من چه بگویید؟
شیوانا تبسمی کرد و گفت: من هنوز هم خودم را استاد تو میدانم. آمده‌ام تا درس امروزت را بدهم و بروم.
شاگردِ مأیوس و ناامید، نگاهش را به چشمان شیوانا دوخت و پرسید: یعنی این همه راه را به خاطر من
آمده اید؟!!
شیوانا با اطمینان گفت: البته! لیاقت تو خیلی بیشتر از اینهاست.
درس امروز این است: ....

هرگز با خودت قهر مکن.
هرگز مگذار دیگران وادارت کنند با خودت قهر کنی.
و هرگز اجازه مده دیگران وادارت کنند خودت، خودت را محکوم کنی.
به محض اینکه خودت با خودت قهر کنی دیگر نسبت به سلامت ذهن و روان و جسم خود بی‌اعتنا
می‌شوی و هر نوع بی‌حرمتی به جسم و روح خودت را میپذیری.
همیشه با خودت آشتی باش و همیشه برای جبران خطاها به خودت فرصت بده.
تکرار میکنم: خودت آخرین نفری باش که در این دنیا با خودت قهر میکنی...
درس امروز من همین است.
شیوانا پیشانی شاگردش را بوسید و بلافاصله بدون اینکه استراحتی کند به سمت دهکده‌اش بازگشت.
چند هفته بعد به او خبر دادند که شاگرد قدیمی‌اش وارد مدرسه شده و سراغش را میگیرد. شیوانا به
استقبالش رفت و او را دید که سالم و سرحال در لباسی تمیز و مرتب مقابلش ایستاده است.
شیوانا تبسمی کرد و او را در آغوش گرفت و آرام در گوشش گفت :اکنون که با خودت آشتی کرده‌ای یاد
بگیر که از خودت طرفداری کنی.
به هیچ‌کس اجازه نده تو را با یادآوری گذشته‌ات وادار به سرافکندگی کند .
همیشه از خودت و ذهن و روح و جسم خودت دفاع کن.
هرگز مگذار دیگران وادارت سازند، دفاع از خودت را فراموش کنی و به تو توهین کنند.
خودت اولین نفری باش که در این دنیا از حیثیت خودت دفاع میکنی.
درس امروزت همین است!

91/8/3::: 1:24 ع
نظر()
  
  

نقش رستم

نقش رستم

نام مجموعه‌ای باستانی در روستای زنگی‌آباد واقع در شمال شهرستان مرودشت استان فارس ایران است که در فاصله? 6 کیلومتری از تخت جمشید قرار دارد. این محوطه? باستانی یادمان‌هایی از عیلامیان، هخامنشیان و ساسانیان را در خود جای داده‌است و از حدود سال 1200 پیش از میلاد تا 625 میلادی همواره مورد توجه بوده‌است زیرا آرامگاه چهار تن از پادشاهان هخامنشی، نقش برجسته‌های متعددی از وقایع مهم دوران ساسانیان، بنای کعبه زرتشت و نقش‌برجسته? ویران‌شده‌ای از دوران عیلامیان در این مکان قرار دارند و در دوره? ساسانی، محوطه? نقش رستم از نظر دینی و ملی نیز اهمیت بسیار داشته‌است.

در گذشته، نام این مکان سه‌گنبدان یا دوگنبدان بوده‌است که در بین مردم منطقه، به نام‌های کوه حاجی‌آباد،کوه استخر یا کوه نِفِشت نیز خوانده می‌شد و احتمالاً نام نقش رستم پس از آنکه ایرانیان بین رستم، پهلوان شاهنامه و سنگ‌نگاره‌های شاهان ساسانی ارتباط برقرار کردند به این مکان داده شد.

قدیمی‌ترین نقش موجود در نقش رستم مربوط به دوره? عیلام است که نقش دو ایزد و ایزدبانو و شاه و ملکه را به‌تصویر کشیده بود ولی بعدها در دوره? ساسانی، بهرام دوم بخش‌هایی از آن را پاک کرد و نقش خود و درباریانش را به جای آن تراشید. کعبه زرتشت بنای سنگی و بُرج‌مانند موجود در این محوطه‌است که به احتمال زیاد در دوره? هخامنشی ساخته شده بود و کاربرد آن تاکنون مشخص نشده است؛ بر سه گوشه? این بنا دو کتیبه از شاپور اول و کرتیر نوشته شده‌است که از نظر تاریخی ارزش زیادی دارند. چهار آرامگاه دخمه‌ای در سینه? کوه رحمت کنده شده‌اند که متعلق به داریوش بزرگ، خشایارشا، اردشیر یکم و داریوش دوم هستند که همه? آن‌ها از ویژگی‌های یکسانی برخوردارند.

اردشیر بابکان نخستین کسی‌ست که در این محوطه، سنگ‌نگاره‌ای تراشید و صحنه? تاجگیری‌اش از دست اهورامزدا را ثبت کرد. پس از وی نیز شاهان ساسانی صحنه‌های تاجگذاری‌شان یا شرح نبردها و افتخارتشان را بر سینه? کوه نقش کردند. اینکه اردشیر و پسرش شاپور دوم نقش‌برجسته‌هایی را در کنار نقش‌برجسته‌های همتایان هخامنشی خود در نقش رستم تراشیدند، احتمالاً نشان از راهکردی فرهنگی و سیاسی در تقلید از گذشته داشته‌است.


  
  

علم سیاست

در گفتگوهای روزمره کلمه سیاست، سیاسی و سیاستمدار بسیار به کاربرده می‌شود، اما اگر از گوینده پرسیده شود منظور دقیق شما از سیاست چیست به سختی می‌تواند به این سؤال جواب دهد. در ادبیات گذشته کلمه سیاست به دو معنا تعریف می‌شده است. اولین معنای آن «زیرکی» ، «حیله گری» و «رندی» است که واژه‌ای مانند «سیّاس» به همی معنا استفاده می‌شده است. در ادبیات کهن ایران هم چنین سیاست به معنای «تنبیه» و «شکنجه» یا «مجازات» هم به کاربرده می‌شده است. نهایتاً به نظر می‌رسد لفظ سیاست در این دو معنا چندان بار معنایی مثبتی نداشته است و نهایتاً به نوعی دل‌زدگی عمومی از این لفظ منجر می‌شده است. در ادبیات و فرهنگ رایج امروز نیز «سیاسی کار» دارای معنای مثبتی نیست.

در گفتگوهای روزمره کلمه سیاست، سیاسی و سیاستمدار بسیار به کاربرده می‌شود، اما اگر از گوینده پرسیده شود منظور دقیق شما از سیاست چیست به سختی می‌تواند به این سؤال جواب دهد.

اما برخلاف ادبیات رایج و عمومی در زبان فارسی، در مغرب زمین سیاست (Politics) لزوماً در شکل منفی و ریشه منفی مورد استفاده قرار نگرفته و دارای ریشه معنایی متفاوتی است.

تاریخ مفهوم امروزی سیاست ریشه در تحولاّت تاریخی دارد که به پیدایش «سیاست» (Politics) امروزی منجر شده است.

سیاست به مثابه مطالعه‌ی دولت شهر:

 

در یونان باستان ساختار سیاسی دولت – شهر (Polis) به عنوان ساختاری ضد ساختار استبدادی اُیکس (Oikos) که نوعی پادشاهی بود شکل گرفت. رشد رژیم سیاسی تساوی گرا و مشارکت محور میان شهروندان آتن باستان باعث شکل گیری مفهوم جدیدی از پلیس (polis) میان فلاسفه سیاسی، نویسندگان و تاریخ نگاران شد.

کتاب سیاست ارسطو به مطالعه نظام مند پلیس (شهر)، ساختارها و شهروندانش مرتبط است. البته توجه داشته باشید که با ترجمه کتاب‌های ارسطو به عربی بعد از اسلام، کلمه  polisب ه مدینه در متون فلسفه اسلامی ترجمه شد که در آثار فیلسوفان مهمی مانند فارابی و یا ابن سینا دیده می‌شود.

کلمه سیاسی یا (Political) در آثار ارسطو به معنای گفتگوی دو طرفه و همه جانبه در مجامع عمومی شهر درباره‌ی موضوعات مهمی که در آینده رخ خواهد داد آمده است. این واژه در بعد از قرون وسطی و دوران مدرن دارای معانی جدیدی شد که ادراک آن برای تحلیل ما از سیاست مفید به نظر می رسد.

تعریف سیاست در جهان مدرن:

سیاست می‌تواند به عنوان یکی از چهار شکل زیر تعریف شود:

سیاست

1- سیاست به عنوان یک فعالیت:

طبق این تعریف سیاست فعالیتی است که به شکل نیمه وقت و یا تمام وقت توسط سیاستمداران انجام می‌شود. آن‌ها با تصمیماتی جمعی سروکار دارند که نظام سیاسی را که در آن زندگی می‌کنند تحت تأثیر قرار می‌دهد. این نظام سیاسی می‌تواند یک زیربخش مانند شورای ده یا بخشداری باشد و یا با عالی‌ترین سطح حکومت سروکار داشته باشد. در اکثر کشورها میان سیاست مدارانی که به شکل حرفه‌ای به دنبال سیاست هستند و مردم عادی که نقش حداقلی در سیاست دارند تفاوت وجود دارد. بنابراین در این تعریف سیاست عنوان کارکرد گروه اول در نظر گرفته می‌شود.

2-سیاست به عنوان امور جاری:

برای برخی از مردم غیر علاقه‌مند به امور سیاسی، سیاست بخشی از زندگی است که آنان نمی‌خواهند در آن درگیر شوند. حتی برای عده‌ای سیاست امری خطرناک است و از آن اجتناب می‌کنند. اما برای برخی مردم سیاست امری جذاب است و همان گونه که از تیم‌های ورزشی حمایت می‌کنند به طرفداری از گروه‌ها و چهره‌های سیاسی هم می‌پروراند. برای این افراد خواندن روزنامه، بحث کردن درباره‌ی عملکرد سیاست مداران، احزاب و گروه های سیاسی و .... نمونه‌ای از کنش سیاسی است. واژه مشابه و نزدیک به این موضوع «زندگی سیاسی» است.

3-سیاست به عنوان آن چه دولت انجام می‌دهد

طبق برخی تعاریف سیاست به آن چه توسط دولت ها انجام می شود خلاصه می گردد.برای حکومت کردن باید به کنترل کردن پرداخت و تمام جوامع توسط حکومت ها و یافرادی با کنترل روبرو هستند. بر مبنای این تعریف ، به اعمال آن افرادی که – چه یک فرد و چه حکومت- به کنترل کردن جامعه مشغولند، سیاست می‌گویند. در واقع بر این مبنا هر آن چه دولت انجام می‌دهد سیاست محسوب می‌شود.

4-سیاست به عنوان تعارض و راه حل تعارض

از این منظر، تعارض به معنای وسیع کلمه، شامل هر شکل از عدم تفاهم می‌شود. تمام روابط بین گروهی دچار و جود تفاوت‌ها در اهداف و روش‌ها هستند. این منازعات از منازعات مخفی و کلامی آغاز می‌شود و به منازعات فیزیکی در حد اعلای کلمه‌ می انجامد. از این منظر، مفروض بنیادین این است که تعارض و عدم تفاهم امری عمومی در جامعه است. مردم درباره‌ی آن چیزهایی که باید به دست آیند و روش‌های دست‌یابی به آن‌ها، دچار متعارضند. بنابراین اگر تعارض در جامعه وجود نداشته باشد نیازی به سیاست نیست.

اگرچه در افکار عمومی سیاست دارای معنایی منفی مانند حیله گری و یا مجازات بوده و حداکثر به معنای دانش دهنده حکومت کردن است و با ساختار اداری و سازمانی حکومت سروکار دارد اما دانشمندان علوم سیاسی دارای تعاریف گسترده تری از معنای اولیه مدنظر عموم مردم هستند

در واقع بر مبنای این نظر، منابع کمیاب قدرت، ثروت، منزلت در جامعه مورد تقاضای افراد و گروه‌های مختلف هستند و هر کدام می‌کوشند که این منابع کمیاب را به خود اختصاص دهند.

این رقابت‌ها و عملکردها بر سر منابع نایاب و کمیاب به تعارض می انجامد و در عین حال  روش های حل تعارض از روش های عقلانی تا روش های خشونت آمیز وجود دارد.

در واقع سیاست به این تعارضات و روش های حل این تعارضات در سطح اجتماع و جامعه انسانی اشاره دارد.

جمع بندی:

اگرچه در افکار عمومی سیاست دارای معنایی منفی مانند حیله گری و یا مجازات بوده و حداکثر به معنای دانش و هنر حکومت کردن است و با ساختار اداری و سازمانی حکومت سروکار دارد اما دانشمندان علوم سیاسی دارای تعاریف گسترده تری از معنای اولیه مدنظر عموم مردم هستند. آنان بر تعارض و منازعه بر سر منابع کمیاب ثروت، قدرت و منزلت و  حل این تعارض ها از روشهای گوناگون( از انتخابات تا جنگ)  و اعمال قدرت در جامعه، به جای صرف مطالعه دولت تکیه می کنند.


  
  

سیاست :

یعنی کم حرف زدن و زیاد گوش کردن.ندادن اطلاعات و استفاده از اطلاعات و توانایی دیگران به سود خود.

برنامه ریزی کردن و استفاده از موقعیت های بوجود آمده در کوتاهترین زمان .

سیاست یعنی بریدن گردن با پنبه ....  چرب زبانی و جلب اعتماد دیگران با زبان و خوردن حق دیگران بدون کوچکترین مقاومت از صاحب حق.

در زبان عامیانه حیوانی که از آن بعنوان حیوان زرنگ و سیاس نامبرده میشود روباه است. از روباه  بعنوان یک حیوان مکار نیز یاد میشود.

دولتی که از آن یک دولت مکار که بعنوان روباه پیر (یعنی با تجربه ) نیز خوانده میشود: انگلیس است که سالهای متمادی کشور های دیگر را یه استعمار کشیده و ثروتهای مادی و معنوی آنها را به یغما برده است .

 


  
  


 


کشیشى یک پسر نوجوان داشت و کم‌کم وقتش رسیده بود که فکرى در مورد شغل آینده‌اش بکند.
پسر هم مثل تقریباً بقیه هم‌سن و سالانش واقعاً نمی‌دانست که چه چیزى از زندگى می‌خواهد و ظاهراً خیلى هم این موضوع برایش اهمیت نداشت.

یک روز که پسر به مدرسه رفته بود، پدرش تصمیم گرفت آزمایشى براى او ترتیب دهد....

به اتاق پسرش رفت و سه چیز را روى میز او قرار داد:
یک کتاب مقدس،
یک سکه طلا
و یک بطرى مشروب .

کشیش پیش خود گفت :
« من پشت در پنهان می‌شوم تا پسرم از مدرسه برگردد و به اتاقش بیاید.
آنگاه خواهم دید کدامیک از این سه چیز را از روى میز بر می‌دارد.
اگر کتاب مقدس را بردارد معنیش این است که مثل خودم کشیش خواهد شد که این خیلى عالیست.
اگر سکه را بردارد یعنى دنبال کسب و کار خواهد رفت که آنهم بد نیست.
امّا اگر بطرى مشروب را بردارد یعنى آدم دائم‌الخمر و به درد نخوری خواهد شد که جاى شرمسارى دارد.»

مدتى نگذشت که پسر از مدرسه بازگشت.
در خانه را باز کرد و در حالى که سوت می‌زد کاپشن و کفشش را به گوشه‌اى پرت کرد و یک راست راهى اتاقش شد.
کیفش را روى تخت انداخت و در حالى که می‌خواست از اتاق خارج شود چشمش به اشیاء روى میز افتاد.
با کنجکاوى به میز نزدیک شد و آن‌ها را از نظر گذراند.

کارى که نهایتاً کرد این بود که کتاب مقدس را برداشت و آن را زیر بغل زد، سکه طلا را توى جیبش انداخت و در بطرى مشروب را باز کرد و یک جرعه بزرگ از آن خورد . . .

کشیش که از پشت در ناظر این ماجرا بود زیر لب گفت:
« خداى من! چه فاجعه بزرگی ! پسرم سیاستمدار خواهد شد ! »
« خداى من! چه فاجعه بزرگی ! پسرم سیاستمدار خواهد شد ! »


91/7/30::: 11:58 ع
نظر()